سوگیری تأییدی (به انگلیسی: confirmation bias) گرایش به جستجو در اطلاعات یا تعبیر کردن آن به نحوی است که باورها یا فرضیههای خودِ شخص را تأیید کند. سوگیری تأییدی یکی از انواع سوگیری شناختی محسوب میشود و از جمله خطاهایی است که به شکل سیستماتیک، در استدلالورزی استقرایی مشاهده میشود. سوگیر تأییدی را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴–۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال، یکی از شاخههای علوم شناختی است. این شاخه از علوم ذهنی نحوه تفکر و استدلال را در افراد مطالعه میکند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجهگیری در ذهن میشود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیمگیری را شکل میدهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا میکنند که پیشفرضها، دریافتها و باورهایشان را تأیید میکند.[۱]
زمانهایی که این سوگیری خود را بیشتر از همه نشان میدهد، یکی زمانی است که فرد هنگام جمعآوری یا یادآوری اطلاعات به شکل گزینشی عمل میکند و دیگری وقتی است که فرد شواهد مبهم را به عنوان تأییدی بر موضع فعلیاش تعبیر میکند. سوگیری تأییدی در خصوص موضوعات هیجانبرانگیز یا در مورد باورهایی که فرد نسبت به آنها تعصب دارد، به شکل شدیدتری مشاهده میشود.[۲]
از این سوگیری برای توضیح پدیدههای شناختی مختلفی استفاده میشود که این پدیدهها از آن جملهاند: قطبی شدنِ نگرش[انگلیسی ۱] (که در آن اختلاف نظر اعضای گروه، با مراجعه به مجموعهٔ یکسانی از شواهد بیشتر میشود)، ثباتِ باور[انگلیسی ۲] (که در آن، باور فرد به یک گزاره، با ارائه شواهد نقض، مستحکمتر میشود)، اثر تقدم غیرمنطقی[انگلیسی ۳] (که در آن فرد به اطلاعاتی که زودتر با آنها مواجه شده بیشتر اتکا میکند) و همبستگی خیالی[انگلیسی ۴] (که در آن فرد بین متغیرها یا رویدادهای غیرمرتبط، نوعی از همبستگی را پیدا میکند).
در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهتگیریهای ذهنی در افراد تکامل پیدا میکنند و انسانها همچون حیوانات از دریچه سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش میپردازند. به باور این پژوهشگران جانبداری ذهن الگویی نظاممند دارد که با رشد و تکامل جهتگیریهای ذهنی میتواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایندهایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی میپردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده میگیرد، میتوانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیمگیری را بهینه کنیم. جهتگیری تأییدی یکی از مشهورترین انواع جهتگیریهای ذهنی است.[۳]
ما معمولاً برای برای چیزهایی که قبلاً درستیِ آنها برایمان اثبات و تأیید شده و به آن باور داریم پِی شاهد و مدرک میگردیم. این تعصب بر درستیِ چیزهایی که برای ما اثبات شده گاهی ممکن است منجر شود که شواهدی را علیه باورهایمان نادیده بگیریم و وقتی به شاهد و مثالی برمیخوریم که با نتیجهٔ ما متناقض است، آن را نمیپذیریم و معمولاً حتی سراغ بررسی آن هم نمیرویم. بلکه سراغ منابع جایگزینی میرویم که اهمیت این شواهد را زیر سؤال میبرند. بهطور مثال اگر کسی مطلقاً بر این عقیده باشد که تغییرات آب و هوایی توطئه و دروغ است و واقعیت ندارد، و سپس با مستندی برخورد کند که نام آن «شواهد انکارناپذیر تغییرات آب و هوایی» باشد احتمالاً عصبانی میشود. اگر بعد از آن سراغ گوگل برود و دربارهٔ موضوع جستجو کند، احتمالاً چیزی که برای آن جستجو خواهد کرد مطالب مرتبط با عقیدهِ خود (که تغییرات اقلیمی دروغ است) خواهد بود نه مطالبی که شواهد علمی و مستدل راجع به این موضوع ارائه دهند.